خب خوشبختانه فصل منطق مرتبه ۲ سریع تمام شد تا یک سال و دو هفته دست به گریبان بودنم با این موضوع تا حدی پایان یابد و بالاخره بتوانم به سراغ کتابهای دیگری که در کتابخانه خاک میخورند بروم. البته دلیل سریع تمام شدنش غیر از نحیف بودن این فصل این هم بود که قبلا پیش پیش خوانده بودم. راستش موضوع زیادی دستگیرم نشد که بنویسم چون هر دو کتاب خیلی خلاصه و سربسته نوشته بودند. اما چیزهایی که فهمیدم را مینویسم تا داشته باشم:
در منطق مرتبه دو سورها به جای اشیا روی رابطهها و تابعها هم قابل اعمال است و این زبان غنیتری در اختیار ما میگذارد که توانایی بیان بسیار بالاتری نسبت به منطق مرتبه اول دارد. مثلا اصل استقرا در منطق مرتبه اول در واقع یک شِما یا قالب اصل موضوعه است نه یک اصل، اما در منطق مرتبه دوم این یک اصل است. موضوع دیگر این است که ملت نشان دادهاند در منطق مرتبه دو، تمام مدلهای آنالیز و حساب نظریه اعداد یکریخت هستند و این خیلی خوب است.
اما مشکلاتی هم در مقابل این قدرت بیان بالا وجود دارد، اولین مشکل از قدرت بیان زیاد این منطق سرچشمه میگیرید! در این منطق برخلاف منطق مرتبه اول میتوان جمله «بینهایت شی وجود دارد» را فرمال کرد (در نتیجه میتوان جمله «متناهی شی وجود دارد» را هم بر خلاف منطق مرتبه اول فرمال کرد) مشکل چیست؟ فرض کنید من مجموعه جملههای زیر را داشته باشم:
1. نقیض «بینهایت شی وجود دارد» (یعنی «متناهی تا شی وجود دارد»)
2.حداقل دو شی متمایز وجود دارد
3.حدااقل سه شی متمایز وجود دارد
و الی آخر، هر زیرمجموعه متناهی از این مجموعه جملهها مدل دارد اما مدلی وجود ندارد که همه این مجموعه جملهها را با هم برقرار کند. بنا بر این قضیه فشردگی که میگفت «اگر هر زیرمجموعه متناهی از یک مجموعه جمله مدل داشته باشد آنگاه کل آن مجموعه جمله هم مدل دارد» برقرار نیست، اما ما میدانیم قضیه فشردگی از قضیه تمامیت منطق ناشی میشود یعنی اگر در هر دستگاه منطقی با هر مرتبهای قضیه تمامیت برقرار باشد آنگاه قضیه فشردگی هم باید برقرار باشد بنابر این در منطق مرتبه دو تمامیت برقرار نیست، به این معنی که نمیتوان تمام همانگوها را استنتاج کرد!
مشکل دیگر انتقادی است که کواین دارد: منطق مرتبه دو بعضی اصول نظریه مجموعهها را به طور منطقی معتبر میداند، بنا بر این منطق نیست بلکه همان نظریه مجموعههاست! یا به قول خود کواین «گرگی در لباس میش است!» کواین معتقد است منطق باید خنثی باشد یا موضوع نداشته باشد بنابراین نباید اصول موضوع نظریه مجموعهها در منطق برقرار باشد. این انتقاد از یک طرف موجه است، بنیادگرایان ریاضی معتقداند کل ریاضیات را میشود بر مبنای نظریه مجموعهها بیان کرد، اگر رد غلیظی از نظریه مجموعهها در منطق مرتبه دوم حضور داشته باشد آنگاه تحویل ریاضیات به منطق موجه خواهد بود اما ظاهرا نقدهای بسیاری (که نمیدانم چیستند) به این اعتقاد «تحویل ریاضی به منطق» وارد است. اما به نظر من این انتقاد وارد نیست، نه از این جهت که کواین به اشتباه منطق مرتبه دو را ریاضی میداند، بله منطق مرتبه دو تصویر تاری از ریاضیات را در خود دارد، بلکه به اشتباه فکر میکند هیچ ردی از ریاضی در منطق مرتبه اول وجود ندارد، من کتاب منطق ریاضی را خواندم که بفهمم منطق نسبی است (به این معنی که به موضوع مورد بررسیاش وابسته است) و واقعا دیدم که هست، حالا کواین انتظار داشت نباشد!؟ خُب انتظارش زیادی بود :)) (احساس میکنم راجع به این موضوع و فلسفه ریاضی باید بیشتر بخوانم، این هم از آن موضوعات بینهایت جذاب است)
مشکل دیگری هست که این را در ویکی خواندم: ظاهرا میتوان نشان داد هیچ منطق مرتبه بالاتری نمیتواند وجود داشته باشد که هر سه این خواص را با هم داشته باشد:
1. کامل باشد (قضیه تمامیت برقرار باشد)
2. درست باشد (قضیه درستی برقرار باشد)
3. نظریه برهان الگوریتمی (بخوانید بازگشتی) داشته باشد.
چرا که در غیر این صورت با توجه به این که نظریه اعداد در منطق مرتبه دو متناهیا اصل پذیر است در صورت برقراری این سه شرط باید جملات درست در نظریه اعداد بازگشتی باشند اما قضیه گودل نشان میدهد که نیست!
این موضوع منطق مرتبه دو و مناقشات مربوط به آن شاید از این جهت برای من جالبتر بود که اولا تاییدی بر همان اعتقاد من است که منطق نسبی است و هیچ جدایی معقولی از نحو و معنا را حتی در موضوعی ساده مثل منطق ریاضی نمیتوان انجام داد (منطق مرتبه اول قدرت بیان و اثبات بسیاری از چیزها را ندارد و منطق مرتبه دو هم مشکلات خودش را دارد و علاوه بر آن با ریاضی مشترکات بسیاری دارد) و ثانیا این که با توجه به این که زبان رسمی ریاضی مرتبه دو است (حتی تمام اثباتهای منطق مرتبه اول عملا در منطق مرتبه دو انجام میشود به این معنی که فرازبانی که اثباتهای منطق مرتبه اول در آن انجام میشود جدا از زبان منطق مرتبه اول و قضایای آن است و عدم این جدایی تناقضبرانگیز است)، علامتی از این میدهد که احتمالا عقلانیت را نمیتوان الگوریتمی کرد و برای آن فرمول و نسخه و صورتبندی تهیه کرد، عقلانیت موضوعی شهودی است و مورد به مورد مومات آن فرق دارد. حتی در موضوع سادهای چون ریاضی، چه برسد به موضوعات پیچیده فلسفی و انسانی.
پ.ن1:، در مورد پارگراف آخر باید بیشتر بخوانم اما عجالتا با این خوانش، کار منطق خواندن من دست کم از کتاب اندرتون و دکتر اردشیر تمام شد. بعدا کتابهای زیادی از فلسفه ریاضی و مقالات بسیاری از منطق هست که باید بخوانم، موضوع فلسفه تحلیلی نیز هم.
پ.ن:هووووف، بالاخره تمام شد، خُب، موضوع و کتاب بعدی چه باشد؟ :))
درباره این سایت